نوشته اصلی توسط
Nastaran90
هر شبی که برام صبح میشه . به امید این بیدار میشدم که امروز حتما همه چی درست میشه . بالاخره زندگی اون رو خوبشو هم نشون میده . خانوادم باهام خوب میشن .به ارزوهام میرسم . ازدواج میکنم .و بالاخره زندگیم میره رو ب خوبی .
اما دریغ و افسوس از این خبرا😔
هر روز تکراری ترو کسل تراز دیروز .هر روز بی کس تراز دیروز .
عصبی شدم . افسرده شدم. غمگین شدم . دیگه شده یه ادم پووچ پوچ .ن دعا میکنم . ن دلم خوشه ک خدا کمکم کنه . همش میگم چون من تبدیل شدم ب یه ادم عصبی همش دعوام میشه با خانواده همش فهش میدم صدامو میبرم بالا خداهم دعا منو نمیشنوه دیگه . بخاطر همین هیچ کاری نمیکنم در افسرده ترین حالت ممکن ب سر میبرم .
خستم . خستم . تا کی ب امید خوب بودن بشینم . تا کی قراره انقدر افسرده و عصبی و غمگین باشم . تنهایی از سرطان بدتره😔
کاش میتونستم منم برمبیرون کاش ازادی داشتم حداقل انقد دلم نپوسیده بود . هعیییی داد از این زندگی😔